تشخیص بین خوب و بد در بسیاری مواقع دشوار نیست اما بین دو خوب، تشخیص خوبتر و بین دو بد تشخیص بدتر نیازمند تدبیر است.تدبیر یعنی ژرف نگری و دیدن لایه های زیرین و پایان کار یک تصمیم یا یک رویداد.
____________________________________________________________
مهدی فضائلی» در یادداشتی نوشت: بدنبال ماجرای سهمیه بندی اخیر بنزین و بدلایلی از جمله اجرای بد آن وقایعی پیش آمد که رهبرانقلاب اسلامی لازم دیدند به سرعت اعلام نظر کنند.
ورود سریع ایشان و دفاع از کلیت این تصمیم (نه جزئیات آن) پرسش هایی را ایجاد کرد که این یادداشت تلاش میکند با توضیحاتی پاسخ برخی از این پرسش ها را در مجال محدود یک یادداشت مطبوعاتی و در حد فهم نویسنده بیان کند.
فهم و تحلیل منطق رهبری مبانی متعددی دارد که در این یادداشت به دو مبنا اشاره میکنم.
نخستین نکته برای فهم رفتار و مواضع رهبر انقلاب این است که بدانیم و باور کنیم ایشان در جایگاه یک رهبر الهی و همانند امام خمینی(ره) در پی انجام تکلیف الهی خویش است. وقتی تکلیف الهی رهبر با معیارهای امثال ما که معمولا" آغشته و آلوده به حب و بغض های شخصی و تمایلات و منافع ی و جناحی است بخواهد سنجیده شود معلوم است که انطباق پیدا نمیکند و برخی از پرسش ها ناشی از این اختلاف مبناست! او بدنبال تکلیف الهی خویش است و برخی بدنبال تسویه حساب ها و یا بهره برداری های ی در انتخابات های پیش رو و عده ای دیگر هم که باید پاسخگوی این تصمیم و نحوه اجرای آن باشند یک مرتبه دوز ولایت شان بالا رفته و پی در پی در اظهاراتشان از توافق رهبری با این تصمیم میگویند!
دومین مبنا در رفتار و مواضع رهبر حکیم انقلاب اشراف و احاطه ایشان به مسائل کشور، منطقه و جهان است.این اشراف، رفتار مدبرانه ای را در پی دارد که افراد فاقد آن متوجه فلسفه و چرایی آن تدبیر نمی شوند.
تشخیص بین خوب و بد در بسیاری مواقع دشوار نیست اما بین دو خوب، تشخیص خوبتر و بین دو بد تشخیص بدتر نیازمند تدبیر است. تدبیر یعنی ژرف نگری و دیدن لایه های زیرین و پایان کار یک تصمیم یا یک رویداد.
چنین قوه تدبیری برای مدیریت های عالی و کلان از اهمیتی به مراتب بیشتر برخوردار است و تشخیص نادرست ممکن است جبران ناپذیر باشد.
به یاد بیاوریم که حضرت آیت الله ای در آذر سال ۹۷ با اشاره به طراحی آمریکایی ها برای تابستان داغ در ایران فرمودند: . به کوری چشم آنها تابستان امسال یکی از بهترین تابستانهای سال بود. من هم به ملّت عزیزمان عرض میکنم این بیداری را حفظ کنید؛ اینکه اینها گفتند در سال ۹۷ ما چنین میکنیم، چنان میکنیم، و نقشههایی را برای جمهوری اسلامی ابراز کردند -یعنی در واقع نقشهشان لو رفت- این ممکن است فریب باشد؛ ممکن است جنجال را برای سال ۹۷ بکنند، نقشه را برای سال ۹۸ بکشند.» ایشان حدود بیست روز قبل از این وقایع یعنی در تاریخ۹۸/۸/۸ نیز در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش هشدار فتنه ای که در راه است را داده بودند!
اگر تشخیص رهبر حکیم انقلاب این بوده که این همان فتنه است یا می تواند به همان فتنه منجر بشود طبیعی است که باید به سرعت و تا غبارها غلیظ نشده وارد عمل شوند و جلوی آنرا بگیرند خصوصا" با توجه به تجربه فتنه های گذشته.
اگر با این دو مبنا، ورود رهبر انقلاب به ماجرای اخیر را بررسی و تحلیل کنیم بسیاری از پرسش ها پاسخ خود را خواهند یافت.
و نکته پایانی اینکه موضع رهبر انقلاب در این ماجرا ممکن است ناگفته هایی هم داشته باشد که چه بسا در زمان مناسبش آشکار شود!
جنگ در سال هفتم
تثبيـت تـوازن به سـود ايـران
شهريور 1365 تا شهريور 1366
مشخصة حاكم بر جنگ در هفتمين سال، سرعت تحولات، پيچيدگي و گسترش دامنه آن بود. پيدايش اين وضعيت به منزله آغاز شمارش معكوس براي خاتمه يافتن جنگ ارزيابي ميشد. به عبارت ديگر، با تنوع، شدّت و سرعت وقوع رخدادهاي جنگ، تدريجاً كليه ظرفيتهاي لازم براي تداوم جنگ، رو به اتمام بود. به همين دليل با مشاهده علائم موجود، برخي از تحليلگران پيشبينيميكردند كه زمان خاتمه يافتن جنگ فرارسيده است. نقطه ثقل پيدايش وضعيت جديد در جنگ، با تغيير توازن به سود ايران پس از فتح فاو و توانايي ايران در حفظ آن و متقابلاً ناتواني عراق براي بازپسگيري آن، آغاز شد. آقاي هاشمي با توجه به همين وضعيت، در جمع فرماندهان و مسئولان سپاه گفت:
در محاسباتي كه تاكنون شده، به نظر ما هيچ شرايطي بهتر از اينكه تسريع كنيم در پيشبرد كار جنگ به چشم نميخورد.»1
ايشان سپس با اشاره به وضعيت اقتصادي كشور چنين تأكيد كرد:
وضع عمومي كشور و شرايط اقتصادي كشور هم ايجاب ميكند كه ما اين مسئله را اگر بتوانيم زودتر به نقطهاي برسانيم.»2
متن کامل در ادامه مطلب
جنگ در سال هشتم
پـايـان جنـگ
شهريور 1366 تا مرداد 1367
هشتمين سال جنگ در حالي آغاز شد كه درگيري ايران و امريكا در خليجفارس با حملات امريكا به سكوهاي نفتي ايران و مقابلة ايران به نقطه اوج خود رسيد.1 با فرارسيدن ماه آبان، امريكاييها به تدريج از مواضع خود عقبنشيني كردند. چنانكه پس از اصابت موشك به اسكلة الاحمدي كويت در بامداد 30 مهر 1366 و انفجار يك بمب در كويت در دوم آبان همان سال، ريگان رئيسجمهور وقت امريكا با توجه به دست نيافتن امريكا به اهداف خود براي پايان بخشيدن به اوضاع بحراني در خليجفارس، اعلام كرد:
فكر نميكنم در هيچ چيز دچار اشتباه محاسبه شدهباشيم. ما در آنجا(خليجفارس) براي آغاز جنگ حضور نداريم . . . ما گفتهايم در صورتي كه مورد حمله واقع بشويم از خود دفاع ميكنيم.»2
.
متن کامل در ادامه مطلب .
قال رسول الله صلی الله علیه و آله :
و یقول الله عزّوجلّ انا خلیفته فی اهله و من هم فقد نی و من اسخطهم فقد اسخطنی.»
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
خداوند می فرماید من جانشین شهید در خانواده او هستم، هر کس رضایت آنها را جلب کند، رضایت مرا جلب کرده و هر کس آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.»
مستدرک الوسائل، ج 11، ص 10»
نامه به كميل بن زياد نخعى[1]،فرماندار هيت[2]»و نكوهش او در ترك مقابله با لشكريان مهاجم شام كه در سال 38 هجرى(2 سال قبل از شهادت حضرت امیر) نوشته شد.
پس از ياد خدا و درود، سستى انسان در انجام كارهايى كه بر عهده اوست، و پافشارى در كارى كه از مسؤوليّت او خارج است، نشانه ناتوانى آشكار، و انديشه ويرانگر است.
اقدام تو به تاراج مردم قرقيسا[3]» در مقابل رها كردن پاسدارى از مرزهايى كه تو را بر آن گمارده بوديم و كسى در آنجا نيست تا آنجا را حفظ كند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، انديشه اى باطل است.
تو در آنجا پلى شده اى كه دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتى دارى كه با تو نبرد كنند، و نه هيبتى دارى كه از تو بترسند و بگريزند، نه مرزى را مى توانى حفظ كنى، و نه شوكت دشمن را مى توانى در هم بشكنى، نه نيازهاى مردم ديارت را كفايت مى كنى، و نه امام خود را راضى نگه مى دارى.»
به گزارش الف: در کلمه 345 از جلد سوم کتاب هزار و یک کلمه اثر حضرت علامه حسن زاده آملی به نکته جالبی درباره محل قبر حضرت فاطمه سلام الله علیها اشاره شده است.
علامه در این کتاب چنین نوشته اند:
"حق این است که قبر حضرت فاطمه بنت رسول الله (صلوات الله علیهما) در مدینه در بقعه رسول الله(ص) و در جوار آن حضرت است. و آن قبری که در بقیع به نام فاطمه شهرت دارد قبر فاطمه بنت اسد مادر امام امیرالمومنین علی (علیه السلام) است. بعضی از صاحبدلان به طریق خاصی از علم جفر نیز جواب گرفته اند که (جای قبر، خانه شفیع جمیع امت است) و صورت لوح آن این است: یا علیم قبر فاطمه زهرا - علیها السلام- مختار دویست نهج البلاغه این است: ومن کلام له (علیه السلام) عند دفن سیده النساءفاطمه علیهاالسلام: السلام علیک یا رسول الله عنی وعن ابنتک النازله فی جوارک. .
به چند سطری که در صحیفه مصادر نهج البلاغه نگاشته ایم، التفات بفرمایید.
خیلی فکر کردم که اگر بخواهیم از قالب اسلامی کسی یا کسانی را برای دفاع از حرم جذب کنیم، چه نامی برای آنها بگذاریم؟ دیدم پرجاذبهترین نام که میشود بر این حرکت جهادی جدید اطلاق کرد، نام مدافعین حرم» است.
بعد از شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی برشهایی از بیانات و خاطرات شفاهی وی و همرزمان این شهید را برای شناخت مجاهدتهای این سردار آسمانی در دوران انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و همچنین جبهههای مقاومت منتشر میشود.
شهید حاج قاسم سلیمانی در بخشی از خاطراتشان دلیل نامگذاری رزمندگان جبهههای مقاومت، به عنوان مدافعین حرم را بیان میکند: من وقتی در اول بحران سوریه میخواستم این نام را انتخاب کنم، خیلی فکر کردم که اگر بخواهیم از قالب اسلامی کسی یا کسانی را برای دفاع از حرم جذب کنیم، چه نامی برای آنها بگذاریم؟ دیدم پرجاذبهترین نام که میشود بر این حرکت جهادی جدید اطلاق کرد، نام مدافعین حرم» است.
همهی این کسانی که به نام شهدای حرم به شهادت میرسند، شهید حرمیهایی هستند که حرم سیده زینب (سلامالله علیها) هم چون قمری در وسط آن قرار دارد.
حریم بزرگی است، هزاران نفر برای این حریم جان بدهند ارزش دارد. سرور جوانان بهشت حسین ابن علی (صلواتالله علیه) برای آن شهید شد.
والله دفاع از حرم حضرت زینب (سلامالله علیها)، دفاع از حریم امیرالمؤمنین (صلواتالله علیه) در نجف است. والله اگر سوریه به دست اینها ساقط شود، همان طوری که سامرا را با بمب منفجر کردند، همهی مقدسات شیعه را نابود میکنند. دفاع از حرم زینب (سلامالله علیها)، دفاع از حریم امام رضا (صلواتالله علیه) در ایران هم هست، همهی اینها به هم پیوستگی دارد.
دفاع،دفاع عادی نیست، دفاع کوچکی نیست، تصمیم ناقصی نیست، تصمیم کوچکی نیست امام فرمودند: اگر شما در مقابل دین ما بایستید، ما با همهی قدرتمان در مقابل همهی دنیای شما میایستیم.
منبع: کتاب ذوالفقار/ برشهایی از خاطرات شفاهی حاج قاسم سلیمانی.
حضور دهها میلیونی ملت ایران و سایر ملل مسلمان در بدرقهی چهرهی برجسته و بینالمللی جریان مقاومت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی از جمله رویدادهای بینظیر ملی و فراملی بوده است. رُخدادی که حضرت آیتالله ای از آن تحت عنوان بزرگترین بدرقهی جهان» یاد کردند.
این واقعهی تاریخساز از جنبههای مختلفی میتواند مورد بحث و تحلیل علمی قرار بگیرد. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در یادداشت زیر به قلم آقای دکتر عباسعلی رهبر، استاد علوم ی و عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی این مسئله را از منظر جامعهشناسی مورد بررسی قرار داه است. دکتر رهبر در یادداشت تحلیلی خود با نگاه جامعهشناسی معرفت این رویداد رو تحلیل کردهاند.
در جامعهشناسی معرفت، ارتباط بین جامعه و معرفت مورد توجه قرار میگیرد. جامعهشناسی معرفت دانشی هست که موضوع آن بررسی روابط و پیوندهای میان انواع زندگی اجتماعی و اقسام معرفت است و عوامل اجتماعی تعیینکنندهی معرفتهای انسانی مورد توجه می باشد. نکتهی مهم در جامعهشناسی معرفت نسبت بین ساخت و معرفت است. در جامعهشناسی معرفت، مجموعههایی از اندیشه و معرفت مثل نظامهای اخلاقی و ی از زمینههای اجتماعی و فرهنگی جامعه که در آن پرورانده شدند، متأثر میگردد و این زمینههای اجتماعی و فرهنگی بسیار مؤثرند.
بعد از ذکر این مقدمه باید گفت که شهید حاج قاسم سلیمانی بهعنوان شهید بینالمللی مقاومت را باید در زمینهی اجتماعیِ جهادگونهی ایشان در هشت سال دفاع مقدس و حضور در جبهههای حق علیه باطل دید. آن زمینهها و اطاعتپذیری و ولایتپذیریِ بصیرتمدار همراه با اخلاص و تعقّلشان، ایشان را در یک فضای مؤثری قرار میدهد که ما آن را در قالب شهید مقاومت میتوانیم ببینیم. نکتهای که در اینجا باید به آن دقت کرد، این هست که فرد از درون جامعه زائیده میشود، در واقع از درون جامعه است که افراد تولید میشوند و این فردیت افراد را شکل میدهد.
اما اتفاق خیلی عجیب در خصوص این شهید بزرگوار این بود که ما بعد از رحلت حضرت امام رحمهاللّهعلیه و آن تشییع بیش از ده میلیون نفری، بار دیگر شاهد حضور چند ده میلیونی مردم در سرتاسر ایران به خصوص در شهرهای مختلفی چون تهران، مشهد، قم و کرمان بودیم. این قالب یک قالب منحصر به فردی بود که فضای لازم را برای ایجاد یک رستاخیز و یک فصل تازه در جامعهی ما نوید داد. اما چگونه میتوانیم کنشگری مردم و نوع نگاه تکریمانهی رهبر معظم انقلاب را به جریان تشییع شهید بینالمللی مقاومت بفهمیم؟
میتوان با دو منطق به این رویداد نگاه کرد. یکی منطق بیرونی است و دیگری تفهم و منطق درونی است. ما بهجای تحلیلهای نادرست، بهتر است که در درون مردم غوطهور بشویم و از درون ذهن مردم به واسطهی مشارکت با مردم این تشییع را همراهی کنیم. بهجای اینکه منطق بیرونی داشته باشیم، لازم است که از منطق درونی به ابعاد حضور و مشارکت جمعی مردم توجه کنیم تا بتوانیم پیشداوریها و پیشذهنیهای خودمان را اثر ندهیم و تحلیل مناسب و منطقیای داشته باشیم. یک نکته هم دربارهی ذهنیت عقیم و ابتر جریان همیشه مخالف نظام جمهوری اسلامی هست که میگویند مردم دارند از نظام جدا میشوند، و حضور مردم دارد کمرنگتر میشود، اما ناگهان اتفاق و معجزهای در چهل سالگی انقلاب اسلامی میافتد که حضور مردم را بسیار پُررنگ میکند و همهی تحلیلهای تحلیلگران سطحی را بر باد میدهد و این نکتهی مهمی است که نباید از آن غافل شد. سطحینگران به واسطهی پیشداوری خود، به دنبال این هستند که نوعی فاصله بین ملت و نظام را نشان دهند در حالی که نگاه عمیق به موضوع و استفاده از متدولوژی جامعهشناسی معرفت موضوع را بهگونهای دیگر را نشان میدهد.
درواقع تفهم حضور مردم در بدرقهی ملی و فراملی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، نشاندهندهی مؤلفههای گوناگونی هست که میتوانیم آنها در قالب یک ارتباط منطقی و به شکل یک مثلث شامل ارتباط بین مردم، نظام ی و شهید حاج قاسم سلیمانی ترسیم کنیم. خیلی جالب است که سردار سلیمانی وقتی از سیدحسن نصراللّه صحبت میکند، به حالت ولایتپذیری او غبطه میخورد و رشک میبرد و مقام ولایتپذیری را بحث بسیار مهمی میداند که ما نباید آن را نادیده بگیریم. بحث مردمگرایی و مردممداری هم بسیار مهم هست. تلاشِ شبانهروزی کسی که از آسایش و آرامش خود میگذرد و به آن طرف مرزها برای صیانت از مرزهای ملی و فراملی دینی و هویتی ما میرود را هم نباید نادیده بگیریم.
نکتهی دیگر اینکه شهید سلیمانی بهعنوان اسطورهی فتوت، اسطورهی شجاعت، اسطورهی مسلمان ایرانی از درون همین مردم برخواسته، و از آسمانها نیامده، و از تاریخ گذشته نیست، بلکه از حال هست. از درون منطقِ انقلاب اسلامی هست. منطقی که شهادت، ایثار، استواری، مقاومت را در خودش دارد. منطقی که معرفت مقدم بر عملش هست. منطقی که به وجود راهنما و رهبریِ حکیمانه اعتقادی جدی دارد. و درواقع در بستر همین معرفتِ انقلاب اسلامی هست که انواع و اقسام نهالهای مقدس و پاک مثل حاج قاسم رشد پیدا میکنند و در هنگام محصولدهی آنها، مردم بهشدت و بهحدّت و با یک نگاه بسیار واقعبینانه این محصول را نگاه میکنند و از ثمرات آن برای تحکیم آیندهی خودشان استفاده میکنند. از این جهت است که مردم و نظام ی نهال مبارک انقلاب اسلامی را با خون اینها دوباره آبیاری میکنند.
ما وقتی از معرفت صحبت میکنیم، منظور معرفتی است که از درون مردم و از درون نظام برخواسته و معرفتی است که توأم با باورمندی، توأم با توجیهات منطقی و توأم با صدق است. البته به این معنا هم نیست که مردم از همهی اتفاقاتِ در کشور راضی هستند، بلکه مشکلات و عصبانیتهایی هم دارند، اما اتفاقی که میافتد این هست که نقص در کارآمدی که در کشور وجود دارد به نوعی نقص در اعتماد ی ایجاد میکند اما اعتماد ی مردم به نظام و ساختار ی بسیار بالاتر از اعتماد به کارگزاران و نهادهای ی در طول این چهل سال شده است. یک ترابط خاصی را بین مردم و نظام ی و شهدا میبینیم و تجلّی آن را میتوانیم در نوع نگاه به تشییع حاج قاسم و ارتباطی که با مردم و نظام ی پیدا میکند در نظر بگیریم.
در تشییع و بدرقهی سردار ملی، معرفت به واقعیت و رستگاری و فوز عظیم تبدیل گردید و جنس معرفت از علم و فرهنگ پررنگتر شد و ما حضور میلیونها عزادار ایرانی و صدها هزار نفر عزادار غیرایرانی را میبینیم که چگونه از حاج قاسم سلیمانی بهعنوان شهید بینالمللی مقاومت و فرد حماسهساز تاریخ ایران و جهان اسلام به نیکی یاد میکنند به گونهای که این نقطهی وصلی برای مردمان آزاده میشود. تجلّی حضور قلبی و مردم در تجلیل و تکریم از حاج قاسم و توجه به نقطهی اتصال مردم با حقیقتِ شعارهای انقلاب اسلامی را میتوانیم رویش معرفتی جدید نسبت به فصل تازهی انقلاب اسلامی بدانیم. مردم هر جا دیدند که شعارهای انقلاب اسلامی همراه با عمل پُررنگ هست به همانجا توجه پیدا میکنند. شعارهایی که عملیاتی، عینی و عملی هست و لقلقهی زبان نیست. شعارهایی که استقلال و مقاومت و ایثار و مردممداری را مورد توجه قرار میدهند. همانگونه که رهبر معظم انقلاب هم فرمودند بحث حاج قاسم یک بحث بسیار مهمی هست که باید آن را در قالب یک مکتب دید. ما حاج قاسم را باید در چهارچوب مکتبِ امام خمینی (ره) و منطق انقلاب اسلامی فهم کنیم. حتی نه یک بار فهم بلکه به صورت هرمونوتیک مضاعف آن را بفهمیم و این فهم مضاعف میتواند بعد از چهل سال با همهی مشکلات و کژکارآمدیهای مدیریتی، با این همه تهاجم مختلف اقتصادی، ی، فرهنگی، تحریمهای بینالمللی، دوباره انقلابی دیگر در ایران را آغاز کند و آن انقلاب قلبها و دلها نسبت به تکریم خطّ جریان اصیل انقلاب اسلامی هست که رفاه، امنیت، آزادی و استقلال را مورد توجه قرار میدهد.
زبان مردم هم در این تشییع بر اساس جامعهشناسی معرفت، زبان کردار، زبان گفتار، زبان عمل، زبان عامل بودن و مقاومت بصیرانهی حاج قاسم بود. زبانی که در عین حال که عاقلانه هست و هزینه فایدهی سیستمی را نگاه میکند، در عین حال یک قدم از اصول خودش عقبنشینی نخواهد کرد. و این نکته را باید دقت کرد که زبان مردم با زبان حاج قاسم، زبان هم سویی با قانون اساسی و مصالحه هست. زبان یکدلی، وحدت، سپاس و شکرگذاری هست. همانگونه که رهبر معظم انقلاب فرمودند زبان صبر و شکرگذاری برای مردم تشییعکننده هست. همین زبانی که حاج قاسم به انواع مختلف در اقسام شرایط زندگی اجتماعی و ی خودشان داشتند و ما نباید این نکته را فراموش کنیم.
در پایان به چند نکته باید دقت کنیم. بر اساس نشانهشناسی و جامعهشناسی معرفت میتوانیم بگوییم که تشییع شهدای مقاومت ثابت کرد که اکثریت ملت طرفدار نظام جمهوری اسلامی ایران هستند که بعد از چهل سال دوباره خوانش عملی و عینی شعارهای انقلاب اسلامی را دیدند و تایید کردند. همان اکثریتی که انقلاب اسلامی را تأیید و قبول کردند، همان اکثریت هم حاج قاسم را تکریم و تعظیم کردند و او را بهعنوان یک ابرمرد جهادگر مورد توجه قرار دادند. البته اقلیت ناهمراه هم همیشه بوده و هستند، همان اقلیتی که اول انقلاب همراهی نکردند و بهدنبال پناه گرفتن از غرب و اشرافیت ناسالم هستند.
نکتهی بعدی، درواقع تشییع حاج قاسم سلیمانی، این سردار بزرگ و عزیز ثابت کرد که با وجود مشکلات، با وجود عصبانی بودن مردم، با وجود مسائل و تنگناهای مختلف، اما مردم با حفظ هویت ایرانی- اسلامی بهدنبال رویشهای اصیل استقلال و آزادی هستند. هر جا رویشی باشد، و آن رویش را ببینند، هر جا ثمرات عملی و عینی استقلال، آزادی و انسانیت و بندگی را ببینند، همان جا حضور پیدا میکنند. مردم ثابت کردند که نه تنها به آخر خط نرسیدهاند، بلکه دوباره سرخط هستند و باید انقلاب اسلامی را دوباره و متناسب با مکتب امام(ره) و رهبر معظم انقلاب برای حفظ ارزشها و اصولها خوانش کرد.
تشییع پیکر مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی نشان داد که مردم همیشه جلوتر از روشنفکران مخالف و مخالفین عافیتطلب هستند. مردم دارای بصیرت و بینش یِ مستحکمی هستند که میتوانند سره را از ناسره تشخیص دهند. تشییع و بدرقهی ملی و فراملی حاج قاسم نشان داد که فصل تازهای در ت دینی و مردمسالاری دینی جامعهی ما ایجاد شده و این فصل نوین را که رهبر معظم انقلاب از آن به ایاماللّه» یاد کردند باید به فال نیک بگیریم. و این حجتی برای همهی کارگزاران، حوزویان، دانشگاهیان، روشنفکران، مدیران و تمامی مقامات است که مردم حجت را تمام کردند و مردم گفتند که ما اگر اخلاص، مبارزه، جهاد، مجاهدت و تلاش صادقانه را ببینیم حتماً تعظیم خواهیم کرد و مورد توجه و سپاس ما قرار میگیرد.
و نکتهی آخر اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران در فضای تشییع حاج قاسم بار دیگر ثابت کرد که رأی اکثریت را دارد و کماکان دارای سرشتِ حیات ی مناسبی است و میتواند اکثریت را به خودش جلب کند. البته این اکثریت به دنبال از بین بردن حقوق قانونی و حقوق مدنی اقلیت نیست. به امید آنکه مسئولین و مدیران و دانشگاهیان و حوزویان و همچنین اهالی اقتصاد و فرهنگ شکرگذار عملی و عینی این نگاه مردم باشند و با عقلانیت و معنویت و عدالتمحوری بتوانند وظایف خودشان را با خالصانه انجام دهند.
سه مساله اصلی آمریکا با ایران
ترامپ با ایران سه مسئله بزرگ دارد؛ همه حرف آمریکا این است که میگوید دلیل اینکه من با جمهوری اسلامی مخالف هستم و درگیرم این است که:(1) چرا ایران فعالیت هستهای دارد؟. ترامپ میگوید ایران هیچ نوع فعالیت هستهای چه صلح آمیز و چه غیرصلح آمیز نباید داشته باشد. (2) دومین حرف آمریکا این است که چرا جمهوری اسلامی نفوذ منطقهای دارد؟ و میگوید؛ نفوذ منطقهای خود را جمع کنید. (3) سوم میگوید که چرا ایران موشک بالستیک با برد بلند دارد که میتواند نقاطی مانند اسرائیل که نگران آن هستیم را هدف قرار دهد؟
تمام حرف آمریکای ترامپ با ایران همینها است. در این میان اسرائیل و عربستان و امارات نیز با آمریکا هم نظر هستند. مشخص است که همه تلاش آنها این است که منابع قدرت ایران را از بین ببرند. این موارد حداقل خواسته آنها از ایران است.
حداکثر خواسته آنها نیز این است که چرا مردم ایران اساسا با برپایی انقلاب اسلامی، دولتی تشکیل داده اند که در تحت بلیط و کنترل آمریکا نیست. چرا یک دولتی مانند ایران باید برای خودش و بدون توجه به منافع آمریکا تصمیم بگیرد. آمریکا در منطقه و در جهان، شاه و کلانتر جهان هست. بنابراین همه دولتها باید با برنامههای آمریکا مخالف نباشند و یا حتی با وی هماهنگ باشند. معنی ندارد که ما بزرگترین قدرت نظامی و اقتصادی و ی جهان هستیم، ولی ایران در برنامهها و کارهای ما اخلال ایجاد کند. ایران باید به یک کشور عادی تبدیل شود.
آمریکا میگوید زمانی ایران به یک کشور عادی تبدیل خواهد شد که حکومت جمهوری اسلامی بر سر کار نباشد؛ بنابراین آمریکا برای نیل به این هدف از تحریمهای وسیع اقتصادی شروع کرده تا در نهایت به این نقطه برسد.
ولی مشکل اینجاست که آمریکا درک درستی از نفوذ واقعی ایران در منطقه ندارد و آن را به اشتباه میفهمد
برگرفته از یادداشت دکتر حسین علایی با عنوانآینده نفوذ ایران در منطقه بدون سردار سلیمانی ». متن کامل یادداشت در ادامه مطلب
نظر چامسکی در مورد ترور سردار سلیمانی
کارشناس برجسته ی دنیای ت از اقدام ترامپ در ترور سردار سلیمانی انتقاد کرد. به گزارش تایمز هندوستان، نوام چامسکی، دانشمند و کارشناس برجسته مسائل ی معتقد است که ترور سردار قاسم سلیمانی "اقدامی تروریستی" بوده است. این منتقد ت خارجی آمریکا و نقش نظامی واشنگتن در خارج از مرزهای آمریکا به اچ تی گفت: "ترور (سردار) سلیمانی دستکم یک تروریسم بینالمللی است، اگر بدتر نباشد. "چامسکی با اشاره به این موضوع که ترور سردار سلیمانی نقض قوانین بینالمللی بوده گفت: قوانین بینالمللی در این موارد کاملا واضح هستند. این قوانین استفاده از نیروی نظامی در امور بینالملل را ممنوع میکند، به غیر از مواردی استثنا که شامل این مورد نمیشود. چامسکی همچنین معتقد است که به نظر نمیرسد حضور نظامی آمریکا در غرب آسیا طی هفتهها و ماههای آتی به پایان برسد. با اینحال او همچنان سلطه نظامی آمریکا بر منطقه را در مقایسه با سال ۲۰۰۳ زیر سوال برده و آن را بدترین جنایت هزاره اخیر میداند. سپهبد قاسم سلیمانی» و ابومهدی المهندس»، جانشین فرمانده نیروهای حشد شعبی و برخی از دیگر اعضای این سازمان در حمله پهپادی ارتش آمریکا که به دستور شخص ترامپ انجام شد، در نزدیکی فرودگاه بینالمللی بغداد به شهادت رسیدند.
بوی خوش میآید اینجا، عود و عنبر سوخته؟
یا که بیت اللَّه را کاشانه و در سوخته؟
از چه خون میگرید این دیوار و در؟ یا رب مگر
گلشن آل خلیل اینجا در آذر سوخته؟
خانه وحی از مَلک یکباره شد در ازدحام
اندرین غوغا مگر جبریل را پر سوخته؟
خانه زهراست اینجا، قتلگاه محسن است
آشیان قهرمان بدر و خیبر سوخته
سینه زهرا شکسته، چهرهاش نیلی شده
مرتضی، خونین جگر قلب پیمبر، سوخته!
بر حریم عقل کل، دیوانهای زد آتشی
کز غمش هر عاقلی را جان و پیکر سوخته
خیمهگاه کربلا را آتش از اینجا زدند
شد ز داغ محسن آخر کام اصغر، سوخته
گر نمیکرد اشک چشمانت حسان» امداد من
میشد از آه من این اوراق دفتر، سوخته
حبیب چایچیان
درباره این سایت